داستان زیبای فرصت سوخته
فرصت سوخته
یک شب سرد یک پروانه اومد پشت پنجره اتاق دخترک وبه شیشه زد.دخترک که سرش حسابی گرم بود برگشت و دید یه پروانه کوچیک اونجاست!
پروانه خودش روبه پنجره میکوبید
تااون پنجره روبراش باز کنه و از سرما نجات پیدا کنه.
ولی دخترک اصلاً اهمیتی به حرکات پروانه نداد.پروانه رفت.
بقیه در ادامه مطلب...
+ نوشته شده در یکشنبه نهم تیر ۱۳۹۲ ساعت 11:41 توسط nafas
|
شهید محمد علی ناظری